تاریخ : پنج شنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳ 20 جماد أول 1446 Thursday, 21 November , 2024
10

تهدیدهای بالقوه برای اروپا در پشت سیاست تهاجمی روسیه

  • کد خبر : 1176
  • ۱۳ آذر ۱۴۰۰ - ۱۰:۳۳
تهدیدهای بالقوه برای اروپا در پشت سیاست تهاجمی روسیه

حوادثی که در ماه های اخیر در اروپای شرقی رخ داده است، این منطقه را دوباره به دستور کار بین المللی بازگردانده است.

باج‌گیری مهاجران بلاروس از لهستان و لتونی، باج‌گیری روسیه به ramNord Stream-2 در گلوی اتحادیه اروپا همراه با افزایش ۹۰۰۰۰ سرباز روسی در نزدیکی مرز شرقی اوکراین باید با رویکردی جامع در نظر گرفته شود. به نظر کارشناسان، اقدامات رژیم بلاروس و روسیه که در رأس آنها بانی و کلاید سیاست های پس از شوروی قرار دارند، آشکارا در جهت تثبیت حضور منافع کرملین در منطقه و ادعای آن در روابط با غرب است. همزمان، تنش‌هایی که روسیه در اروپای شرقی ایجاد می‌کند در پس زمینه تجاوزات مداوم علیه اوکراین رخ داده است.
اقدامات مسکو این ایده را ایجاد می کند که منطق سیاست خارجی روسیه این است که جاه طلبی های فراملی را با پتانسیل خود برای تحقق آنها پیوند دهد. کرملین سعی می کند با ابزارهای ترکیبی و مخفی کردن یا تحریف نقش خود در ماجراجویی های ژئوپلیتیکی، کمبود قدرت را خنثی کند. به نظر می رسد که ، مسکو در معرض خطر قرار گرفت و در یک رویارویی آشکار با غرب با پیامدهای متناظر آن و در نهایت به حاشیه راندن بی چون و چرای موضع خود قرار خواهد گرفت. بدیهی است که اروپای شرقی و به ویژه اوکراین، منطقه ای کلیدی برای موقعیت ژئوپلیتیک روسیه از نظر عوامل جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی و اقتصادی است. بنابراین، حفظ نفوذ غالب وظیفه اصلی کرملین است. تصور این است که استراتژی انتخاب شده برای دستیابی به این امر، صادرات «قدرت نرم» نیست. اما “تعدد درگیری ها” ایجاد یک کمربند از هرج و مرج کنترل شده (قره باغ کوهستانی – آبخازیا و اوستیای جنوبی – LDNR – ترانس نیستریا). این منطقه برای تشکیل یک منطقه حائل بین حوزه نفوذ روسیه و اروپا-آتلانتیک تعیین شده است و بر اساس تعریف، مقدم بر ادغام اروپا-آتلانتیک توسط جمهوری‌های شوروی سابق است.
شناسایی این الگوریتم‌های زیربنای سیاست خارجی روسیه این تفکر را برمی‌انگیزد که کرملین علاقه‌ای به حل و فصل مسالمت‌آمیز مناقشه در شرق اوکراین ندارد، زیرا «جمهوری خلق لوهانسک» و «جمهوری خلق دونتسک» تنها به عنوان اهرم‌های فشار بر کیف در نظر گرفته می‌شوند. . در همین زمینه، مینسک-۱ و مینسک-۲ تنها سکویی بودند که روسیه سعی کرده است تا حد امکان امتیازات بیشتری را از اوکراین بی روحیه بگیرد. در همین حال، اوکراین از آن برای توقف حمله روسیه و شبه نظامیان در دونباس استفاده کرده است. تحمیل قراردادهای مینسک بر کیف و اجبار برای تحقق خواسته های آشکارا غیرقابل قبول، که می تواند ارکان دولت این کشور را از بین ببرد، با فشار نظامی قابل توجهی از جانب روسیه همراه شد.
این واقعیت که کرملین تلاش می‌کند تا دنباس را به‌عنوان نقطه‌ای از هرج و مرج کنترل‌شده نگه دارد، به قیاس با آبخازیا، اوستیای جنوبی و ترانس‌نیستریا، منطقاً با خط مشی روسیه برای عدم الحاق این نهادها به فدراسیون مطابقت دارد، همانطور که با کریمه انجام داد. کرملین رسما مناطق اشغالی دونباس را سرزمین اوکراین می داند و جنگ در شرق اوکراین را یک درگیری داخلی معرفی می کند. به نظر می رسد که انگیزه مسکو این است که LDPR را تحت شرایط ویژه به اوکراین فدرال شده بازگرداند و دستور کار سیاسی داخلی در آنجا، از جمله مسیر یورو آتلانتیک آن را تعیین کند. تحت چنین شرایطی، کنترل کیف بر این سرزمین ها اسمی خواهد بود. زیرا کرملین امکان بازگرداندن هویت اوکراینی به مناطق اشغالی را پس از ۷ سال تبلیغات تهاجمی ضد اوکراینی، شیطان سازی، مدیریت مسکو و مهمتر از همه گذرنامه LDPR به طور قابل توجهی از بین برده است. با توجه به این موضوع، پوتین تقریباً فرصت های نامحدودی برای مهار حاکمیت اوکراین خواهد داشت.
نادیده گرفتن قصد روسیه برای به حداکثر رساندن کارایی ژئوپلیتیکی خود از طریق هماهنگی پنهان و تحریف نقش خود در جنگ روسیه و اوکراین در حوزه دیپلماتیک غیرممکن است. بر اساس کنوانسیون ژنو، فرآیند مینسک به خودی خود نمی تواند یک فرآیند مذاکره تلقی شود، زیرا هر گونه درگیری با امضای توافق پایان می یابد. به همین دلیل است که موافقت نامه های مینسک از نظر حقوقی بین المللی، هم از نظر سوابق و هم از نظر زمینه، یعنی استفاده یا تهدید به توسل به زور، نتیجه مذاکرات آتش بس است (ماده ۵۲ کنوانسیون وین در مورد حقوق معاهدات). علاوه بر این، روسیه آنها را به همراه اوکراین به عنوان طرف درگیری امضا کرده است. بنابراین، خود را به آنها متعهد کرده است. تلاش رهبران ارشد فدراسیون روسیه برای رد این رکورد روی کاغذ با ارائه DNR و LNR در موارد فوق الذکر. ابهام موضع مسکو این است که کرملین با ادعای اینکه LDPR و اوکراین، اما نه روسیه و اوکراین، طرف های درگیری هستند، اذعان می کند که تأثیر مستقیمی بر شبه نظامیان دارد. از آنجایی که «جمهوری‌های مردمی» به رسمیت شناخته‌نشده طرف کنوانسیون‌های ژنو نیستند، و در گروه تماس سه جانبه که در نتیجه توافقات مینسک ایجاد شد، حضور ندارند، بسیار کمتر در قالب نرماندی، روسیه به عنوان طرف مناقشه بر اساس بین‌المللی در نظر گرفته می‌شود. قانون کرملین همچنین اذعان می کند که تأثیر مستقیمی بر شبه نظامیان دارد. از آنجایی که «جمهوری‌های مردمی» به رسمیت شناخته‌نشده طرف کنوانسیون‌های ژنو نیستند، و در گروه تماس سه جانبه که در نتیجه توافقات مینسک ایجاد شد، حضور ندارند، بسیار کمتر در قالب نرماندی، روسیه به عنوان طرف مناقشه بر اساس بین‌المللی در نظر گرفته می‌شود. قانون کرملین همچنین اذعان می کند که تأثیر مستقیمی بر شبه نظامیان دارد. از آنجایی که «جمهوری‌های مردمی» به رسمیت شناخته‌نشده طرف کنوانسیون‌های ژنو نیستند، و در گروه تماس سه جانبه که در نتیجه توافقات مینسک ایجاد شد، حضور ندارند، بسیار کمتر در قالب نرماندی، روسیه به عنوان طرف مناقشه بر اساس بین‌المللی در نظر گرفته می‌شود. قانون
اسناد بین المللی متعددی روسیه را به عنوان یک طرف متخاصم در دونباس پیش بینی می کند. در ۳۰ دسامبر ۲۰۲۰، همان PACE، جایی که کرملین پیروزمندانه هیئت خود را پس از باج گیری هزینه های عضویت در ۲۵ ژوئن ۲۰۱۹ بازگرداند، قطعنامه شماره ۲۳۲۵ را در مورد وضعیت رویه نظارتی تصویب کرد که در آن روسیه به وضوح طرف مینسک خوانده می شود. توافقات و طرف درگیری در دونباس. بنابراین، موظف است الحاق کریمه (بند ۳.۸) را همراه با مداخله نظامی در شرق اوکراین و پشتیبانی از تشکیلات شبه نظامی محلی به هر شکلی متوقف کند (بند ۴.۹).
لفاظی ها و اقدامات دیپلماتیک مقامات روسیه حاکی از آن است که کرملین سرسختانه از قوانین به رسمیت شناخته شده بین المللی غفلت می کند و قرار نیست از توافقات تبعیت کند، زیرا این احتمالاً به معنای محدود کردن منافع آن خواهد بود. و پوتین، در واقع، با اصلاح ماده، اولویت قانون ملی را بر قوانین بین‌المللی مشخص کرده است. ۷۹ قانون اساسی. به نظر می رسد روسیه در تلاش است تا از مسئولیت اقدامات خود به ویژه برای سقوط MH17 که توسط شبه نظامیان در اراضی اشغالی انجام شده است فرار کند. بدیهی است که محاکمه جاری در این پرونده به نفع روسیه تمام نخواهد شد. به این دلایل، کرملین به این روند ادامه خواهد داد و تشدید تنش در شرق اوکراین را از طریق LDPR کنترل خواهد کرد. مملو از افشاگری‌ها وجود دارد که مسکو سلاح‌های مناسب را در اختیار «جمهوری‌های مردمی» قرار می‌دهد. مهمات و تجهیزات نظامی برای این منظور. “سلاح های جنگ در اوکراین”، یک تحقیق سه ساله که توسط Conflict Armament Research انجام شده است، شواهد عمیقی را ارائه می دهد که تفنگ ها، MANPADS، نارنجک انداز، مهمات و تجهیزات دارای شماره سریال مناسبی هستند که به مبدأ روسی آنها اشاره می کند. ردیابی قطعات پهپاد ساخت روسیه که توسط ستیزه جویان استفاده می شود نشان داد که کانال های تامین آنها توزیع کنندگان مستقل روسی لوازم الکترونیکی و قطعات هستند که در خدمت مجری قانون و نهادهای امنیتی روسیه هستند.
واقعیت این است که بی ثباتی روسیه در اوکراین و اروپای شرقی به طور کلی با فشار سیاسی و تحمیل اراده خود همراه است. همانطور که قبلا ذکر شد، روسیه برای کنار گذاشتن نقش خود به عنوان طرف درگیری، پشت LDPR پنهان شده و خواستار گفتگوی مستقیم بین اوکراین و “جمهوری های مردمی” است. بنابراین، کرملین در تلاش است تا تشکیلات شبه دولت را مشروعیت بخشد و آنها را در اوکراین محصور کند. جالب است که وضعیت در بلاروس با ذهنیتی که به سرعت در حال محو شدن است، مشابه است. بدون اغراق می توان گفت که روسیه مغز متفکر بحران کنونی مهاجرت در مرزهای شرقی اتحادیه اروپا از طریق مینسک بوده است. کرملین با اعمال روش‌های فشار اردوغان بر اتحادیه اروپا، نقطه جدیدی از هرج و مرج کنترل شده ایجاد می‌کند، اما این بار پشت بلاروس پنهان شده است. در حال حاضر، رژیم لوکاشنکو پس از شکار جادوگران به دلیل اعتراضات، آخرین بقایای مشروعیت خود را در چشم جهان متمدن از دست داده است و متعاقباً در حال سقوط دعای صلح آتی با روسیه است. بنابراین تعجب آور نیست که روسیه مجدداً از اتحادیه اروپا می خواهد که با مینسک گفت و گوی غیرمستقیم داشته باشد و حتی پیشنهاد می دهد که برای جلوگیری از مهاجرانی که بلاویا به طور هدفمند از کشورهای فقیرتر خاورمیانه و شمال آفریقا از طریق روسیه منتقل می کند، به این دومی بپردازد. نیازی به گفتن نیست که پس از ماجرای پروتاسویچ، کشورهای اروپایی حریم هوایی خود را برای این زاده فکری لوکاشنکو بستند. و حتی پیشنهاد می کند که برای بازدارندگی مهاجرانی که Belavia به طور هدفمند از کشورهای فقیرتر خاورمیانه و شمال آفریقا از طریق روسیه منتقل می کند، به دومی پرداخت کند. نیازی به گفتن نیست که پس از ماجرای پروتاسویچ، کشورهای اروپایی حریم هوایی خود را برای این زاده فکری لوکاشنکو بستند. و حتی پیشنهاد می کند که برای بازدارندگی مهاجرانی که Belavia به طور هدفمند از کشورهای فقیرتر خاورمیانه و شمال آفریقا از طریق روسیه منتقل می کند، به دومی پرداخت کند. نیازی به گفتن نیست که پس از ماجرای پروتاسویچ، کشورهای اروپایی حریم هوایی خود را برای این زاده فکری لوکاشنکو بستند.
بی‌معقول نیست که فرض کنیم بی‌ثباتی کنونی اوکراین و مرزهای شرقی اتحادیه اروپا، شیوه عملی مورد تایید کرملین است. روسیه برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی خود از روش های فشار آزمایش شده استفاده می کند. و مهمترین نکته در استفاده از ابزارهای ترکیبی، کتمان یا تحریف نقش آن در اقدامات مخرب است، یعنی رویکرد به اصطلاح «مقابله بدون رقابت» است. چنین رویکردهای روسیه در سیاست خارجی آشکارا این باور را تقویت می کند که هیچ آشتی یا تثبیت روابط بین غرب و روسیه بر اساس توافق یا سازش وجود نخواهد داشت، با توجه به این واقعیت که ژئوپلیتیک روسیه مبتنی بر تقابل است، نه توسعه از طریق همکاری. مورد اوکراین به وضوح آن را نشان می دهد.

لینک کوتاه : https://asnafshahr.ir/?p=1176

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.